ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

Writer, Philosopher, Life Architect, Time Architect
نویسنده، فیلسوف، معمار زندگی، معمار زمان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست داشتن» ثبت شده است

زیر لب آواز می‌خواندم و فکر می‌کردم؛ سرما سبب می‌شد که گهگاه برخیزم و کمی راه بروم. 

ساعت‌ها می‌گذشت، هوا تاریک می‌شد، خیلی عاشق بودم، سر برهنه راه می‌رفتم، به ستاره‌ها اجازه می‌دادم نگاهشان از من بگذرد.
پیش می‌آمد که وقتی به انبار بر می‌گردم گریندهوزن بپرسد: «خیلی از شب گذشته؟»
و در جوابش می‌گفتم: «ساعت یازده است.»
حال آن که ساعت دو، حتی سه‌ی بعد از نیمه شب بود.
- می‌بینی که وقت خواب است، نه؟ آه، خدای من! بیدار کردن دیگران وقتی آنها غرق خوابند!
گریندهوزن از این پهلو به پهلوی دیگر می‌غلتید و در یک چشم به هم زدن دوباره به خواب می‌رفت. این برایش مسأله‌ای نبود.
ولی وای! وقتی مردی که پا از دایره‌ی جوانی بیرون گذاشته است عاشق شود، چقدر خنده‌دار می‌شود!... و مرا باش که می‌خواستم ثابت کنم که می‌توان به آرامش و خیال راحت دست یافت!
از کتاب «زیر ستاره‌ی پاییزی»
نوشته‌ی: کنوت هامسون
ترجمه‌ی: قاسم صُنعوی

  • یَحیَی
خیالِ رویِ تو را من به هر کجا ببرم
به نغمه و غزلی تا لب صبا ببرم

به انعکاس شب و از پی‌آمدِ روزش
به حدِ فاصل دریا و انتها ببرم

به رکنِ آخرِ این مصرع و به این فعلن
بیا بده به من آن را که تا خدا ببرم

و بعد شبی بی‌مقدمه گفته باشی که
برو تمام شو عاشق .. دِگَر نیا ببرم

شهیدِ تو بشوم یا شهیدِ تو نشوم
حدیثِ عشق تو را من به سر و پا ببرم

چه می‌شود بشوی مهربان و بگذاری
که دست را به دامنت، به آن هوا ببرم

سواحلِ تنِ تو بامدادِ امید است
نمرده‌ام وَ نمیرم چو این بلا ببرم

تو دل بده به نیازم و ناز کمتر کن
بگو به مهدی که بازآ تو مبتلا ببرم

  • یَحیَی

برای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تر است ..

...

قلبم

پا به پای کوچِ شبانگاهیِ واژه‌

با تو است،

و انگشتانم

حریصانه

مرواریدهای تو را می‌طلبند.

ای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تری ..


لب‌هایم

چنان عطش‌آلود

در این خیالِ تنگ

از تردیدِ تو کام می‌گیرند

که تو را خواب برُباید،

و سینه‌ام افروخته تا باد

برایت

اقاقی و نرگس بیاورد.


خطِ سفیدِ صبح

نغمه‌هایِ بلبلِ مست

حدیثِ عشقِ مرا

به تو

خواهد رساند.

ای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تر شده‌ای ..

  • یَحیَی