ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

Writer, Philosopher, Life Architect, Time Architect
نویسنده، فیلسوف، معمار زندگی، معمار زمان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

قسمت قبل - نامه‌ی سوم


خانم عزیز، همه لرزش دست و دلم از آن بود که شما را در همان ابتدایی‌ترین لحظه‌ی ممکن، دیدم و دریافتم که اگر عشقی هست، و هر چه هست شاید فقط پلی است که من را تا مرز با شما بودن و شما را تا مرز رها بودن، می‌رساند.

خانم عزیز، آنگونه که آغوش شما را دریافتم، عطری است که در منتهای مجرای تنفسی‌ام، جا خوش کرده است و من هر روز و هر شب، با نوازش این بوی مطبوع به خواب می‌روم و چشم از خواب می‌گشایم. 

باری، خانم عزیز، بودن با شما قصه‌ای را می‌مانست که خواه یا ناخواه پایانش از راه می‌رسید. خانم عزیز، نامه‌ای دیگر نیست که برایتان بفرستم، زیرا می‌دانم که آدرس محل سکونتتان تغییر کرده است و شما را دسترس آن نیست که نامه‌ی دیگری از من دریافت کنید.

خانم عزیز، گرمای مطبوع تنتان را دوست دارم.

خدانگهدار 

 

و

پایان


قسمت بعد - ندارد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی