ادامه از هستی، انسان، گناه - ۰۱
..
دو راه در مقابل انسان شکستخورده و آن کس که احساس گناه میکند.
.. و انتخاب با گناهکار است.
...
..
دو راه در مقابل انسان شکستخورده و آن کس که احساس گناه میکند.
.. و انتخاب با گناهکار است.
...
- وسوسهای اغواگر که او را به عمق خودش میبرد و از او میخواهد که از خودش و از زندگی متنفر شود و در ادامه به او بیلیاقتی و بیقیدی میآموزد؛ تا دوباره و دوباره دچار گناه شود.
انسانی که در این حالت قرار میگیرد، ضعیف میشود و هر جاندارِ ضعیفی، طعمهی لذیذ و سهلالوصولی برای کفتارها و درندگان بدصفت است. انسانی که کرامت انسانیاش را بر اثر ضعف از دست داده، روحش آهسته آهسته و در خفا میمیرد و شیطان آن را تسخیر میکند.
- در همین مواقع ناامیدی، میشود انسان شکستخورده ایمان بیاورد، به چه؟ به یکتای بیهمتا. او که ایمان میآورد، مؤمن نامیده میشود. او از رحمت بیبدیل خداوند، هرگز ناامید نمیشود. زیرا او در ستیزی شبانهروزی با تاریکی است. اوست که به سوی آفریدگارش باز میگردد. چرا که راه دیگری نمیشناسد. او توبه میکند و به سوی هستی دهندهاش باز میگردد. او کاملاً میداند، که اگر اسیر وسوسههای اغواگرانه و ناامیدگردانندهی شیطان بشود، رو به سوی مرگ نهاده است. مرگی تدریجی و به مرور .. مرگی که او را جاودانه در ظلمت رها میکند. پس آنکه ایمان دارد، در این جهان امیدوار زندگی میکند و با امید است که انسان زنده میماند آزمونها یکی پس از دیگری از سر میگذراند.
آنکه گناه میکند، شکست خورده است؛ اما شکستخوردهای که ایمان دارد، امیدوارانه، استوارتر و مصممتر از گذشته بلند میشود و ادامه میدهد.
او به خوبی میداند که برای رسیدن به پروردگارش، باید دوباره و دوباره تلاش کند. دوباره سر فرود آورد و از آفریدگارش بخواهد که او را ببخشد و البته که وعدهی خداوند خلاف نمیشود. و آن بخشش بیانتهایش است.
پس قلبش محکمتر میتپد و امیدی تازه در رگهایش به جریان در میآید. او که قبلاً برخاسته، و افتاده بود؛ دوباره برمیخیزد. او برخاستن را میآموزد تا روزی آن را به دیگری بیاموزد.
و میداند، که اوست که هدایت میکند. همواره خداوند است که بندگان را به خیر و شر رهنمون میشود و به انسان گوشزد میکند که هیچ زمانی از وسوسه و شر شیطان در امان نیست، مگر اینکه به آغوش مهربان او بازگردد.
..
بعد یاد خداوند است که دل را آرام میکند و انسان را امیدوار میگرداند و او را به تلاش و نظم دعوت میکند. به تکرار، و تکرار؛ این هولناکترین پدیدهی هستی، وقتی خوبی را در انسان نهادینه کند؛ آجرهایی است که بر هم گذاشته میشوند تا ستونی بالا بیاید که بر آن، سقفِ اطمینان جای میگیرد. تکراری که خوبی را در نهاد انسان میکارد و ایمانی که وسیلهی نجات آدمی است.
قلبی که محکمتر میزند، نشان سلامتش است؛ و انسانی که امیدوارتر میرود، نشان سلامتش.
و خداوند بازگشت کنندگان را دوست دارد.
پایان
انسانی که در این حالت قرار میگیرد، ضعیف میشود و هر جاندارِ ضعیفی، طعمهی لذیذ و سهلالوصولی برای کفتارها و درندگان بدصفت است. انسانی که کرامت انسانیاش را بر اثر ضعف از دست داده، روحش آهسته آهسته و در خفا میمیرد و شیطان آن را تسخیر میکند.
- در همین مواقع ناامیدی، میشود انسان شکستخورده ایمان بیاورد، به چه؟ به یکتای بیهمتا. او که ایمان میآورد، مؤمن نامیده میشود. او از رحمت بیبدیل خداوند، هرگز ناامید نمیشود. زیرا او در ستیزی شبانهروزی با تاریکی است. اوست که به سوی آفریدگارش باز میگردد. چرا که راه دیگری نمیشناسد. او توبه میکند و به سوی هستی دهندهاش باز میگردد. او کاملاً میداند، که اگر اسیر وسوسههای اغواگرانه و ناامیدگردانندهی شیطان بشود، رو به سوی مرگ نهاده است. مرگی تدریجی و به مرور .. مرگی که او را جاودانه در ظلمت رها میکند. پس آنکه ایمان دارد، در این جهان امیدوار زندگی میکند و با امید است که انسان زنده میماند آزمونها یکی پس از دیگری از سر میگذراند.
آنکه گناه میکند، شکست خورده است؛ اما شکستخوردهای که ایمان دارد، امیدوارانه، استوارتر و مصممتر از گذشته بلند میشود و ادامه میدهد.
او به خوبی میداند که برای رسیدن به پروردگارش، باید دوباره و دوباره تلاش کند. دوباره سر فرود آورد و از آفریدگارش بخواهد که او را ببخشد و البته که وعدهی خداوند خلاف نمیشود. و آن بخشش بیانتهایش است.
پس قلبش محکمتر میتپد و امیدی تازه در رگهایش به جریان در میآید. او که قبلاً برخاسته، و افتاده بود؛ دوباره برمیخیزد. او برخاستن را میآموزد تا روزی آن را به دیگری بیاموزد.
و میداند، که اوست که هدایت میکند. همواره خداوند است که بندگان را به خیر و شر رهنمون میشود و به انسان گوشزد میکند که هیچ زمانی از وسوسه و شر شیطان در امان نیست، مگر اینکه به آغوش مهربان او بازگردد.
..
بعد یاد خداوند است که دل را آرام میکند و انسان را امیدوار میگرداند و او را به تلاش و نظم دعوت میکند. به تکرار، و تکرار؛ این هولناکترین پدیدهی هستی، وقتی خوبی را در انسان نهادینه کند؛ آجرهایی است که بر هم گذاشته میشوند تا ستونی بالا بیاید که بر آن، سقفِ اطمینان جای میگیرد. تکراری که خوبی را در نهاد انسان میکارد و ایمانی که وسیلهی نجات آدمی است.
قلبی که محکمتر میزند، نشان سلامتش است؛ و انسانی که امیدوارتر میرود، نشان سلامتش.
و خداوند بازگشت کنندگان را دوست دارد.
پایان