ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

Writer, Philosopher, Life Architect, Time Architect
نویسنده، فیلسوف، معمار زندگی، معمار زمان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «god» ثبت شده است

این متن با جانبداری نوشته شده است.

قرار بود به جای این متن، قسمت دوم مقاله‌ی اعتیاد نوشته شود، اما کار به نوشتن این موضوع کشید. وقتی به این نکته فکر می‌کنم که قرار است درباره‌ی الگوهای هستی‌شناسی صحبت به میان بیاید، ناخودآگاه در ذهنم، موضوع به خداوند تبارک و تعالی ختم می‌شود و البته که باید در چنین مواردی متن را با جانبداری نوشت. چرا؟!

زیرا صحبت درباره‌ی آنچه در دایره‌ی لغات ما ٰهستیٰ نامیده می‌شود، خواسته یا ناخواسته به منشاء و پدیدآورنده باز خواهد گشت و آن وجودی جز خداوند متعال نخواهد بود. به این ترتیب خواه یا ناخواه شما در بررسی خود بی‌طرف نیستید و این از عجایب خلقت خداوند به شمار می‌آید؛ چرا که وجود عظیم و خالق او هرگز به مخلوقات اجازه‌ی بی‌طرفی در مورد او را نمی‌دهد. باید تصدیق کرد که صحبت از هستی، و به تبع آن صحبت از شاخه‌ها و متعلقات آن، تحت تاثیر اتمسفر و جو بسیار قدرتمندی بنام وجود یکتای خالق قرار دارد و به این ترتیب اگر با دید به قدر کافی گسترده و جامع، به موضوعات مرتبط با تمام پدیده‌ها بنگریم، پی‌ می‌بریم که صحبت و کشف در این میدان تنها شبیه بازی کودکان برای یافتن یکدیگر در شبی تاریک است. من بیشتر اوقات وقتی در هستی غور می‌کنم، می‌فهمم که انسان در طول تاریخ چند هزار ساله‌اش چیزی از هستی را درنیافته که قابل بررسی و اهمیت باشد. او همواره از سردرگمی‌ای به سردرگمی دیگری درافتاده است. تنها کاری که انجام شده است، این بوده که انسان خواسته خودش را قانع کند که موضوع تازه‌ای را کشف کرده است و در مقابل زندگی‌اش بی‌تفاوت نبوده است. با این مقدمه، خواستم به این مطلب اشاره کنم که باید چنین به تمام مطالب کشف شده توسط انسان نگاه کرد که آن‌ها جز ارضاء کردنِ به ناچار میل به دانستن و در دست گرفتن اختیار زندگی انسان چیز دیگری نیست؛ پس از نظر فلسفی هرگز قابل اتکاء و استناد نمی‌باشد بلکه بیشتر به بازی‌ای کودکانه می‌ماند که در آن مقصود تنها گذراندن اوقات با دوستان و احساس مسوولیت کردن در قبال مسایلی مرتبط با حیات آدمی در این کره‌ی خاکی است. با این نگاه نه تنها مقاله‌ی بنده، که در اینجا می‌خوانید، بلکه تمام دست‌آوردهای بشری در تمام عرصه‌ها و زمینه‌های علمی (آکادمیک و غیر آکادمیک) و غیر علمی، به کاغذپاره‌هایی برای سرگرمی شبیه خواهند بود. حال با دانستن این پیش‌نیاز اساسی به بررسی اجمالی هستی‌شناسانه‌ی عالم می‌پردازیم تا از آن میان الگویی قابل قبول - و البته چنان که گفته شد، کودکانه و مطلوب برای بازی - ارائه کنیم.

حالا از خانه، که نزدیک‌ترین به ماست شروع می‌کنم. با توجه به بررسی‌های اخیر انجام شده درمورد منظومه‌ی شمسی، و البته با دانشی که از گذشته به ما رسیده است؛ دریافته‌ایم که مدار گردش زمین به دور خورشید - و یا از نظر من، مدار گردش خورشید به دور زمین - متغییر است و به همین دلیل خورشید در طی سال از نقطه‌ی مشخصی طلوع نمی‌کند، بلکه در طیفی از نقاط از شرق طلوع می‌کند. با نگاه ساده به این موضوع درمی‌یابیم که درست است که در عالم نظمی حاکم است و آن را به عنوان مثال می‌شود طلوع خورشید که همیشه از شرق اتفاق می‌افتد تعبیر کرد؛ اما در این نظم بی‌نظمی‌ای هم حاکم است و آن مشخص نبودن دقیق نقطه‌ای است که خورشید از آن بیرون می‌آید. با این حساب نظم در عین بی‌نظمی اتفاق می‌افتد.

با تعمیم این پدیده‌ی ساده به هستی، می‌شود به سادگی دریافت که زمام امور عالم با سلسله‌ی نامنظمی از نظم و بی‌نظمی اداره می‌شود و تنها این حالت است که حداقل حیات را برای انسان در زمین میسر ساخته است و این موضوع بیان کننده‌ی آن است که این هستی روزی در آخر به پایان خواهد رسید. زیرا عامل بی‌نظم کننده در آن مشهود است.

- نکته‌ی قابل نقد این است که چرا من با یافتن یک مصداق آن را برای نتیجه‌گیری به کل عالم ارجاع داده‌ام؟!

پاسخ آن است که؛ درست که گفتیم هستی عامل بی‌نظم کننده دارد، اما این عامل بی‌نظم کننده، در هستی بطور مشابه و منظمی یافت می‌شود. به عبارت دیگر هستی در مورد عامل بی‌نظم کننده از الگوی ثابتی پیروی می‌کند. پس می‌شود الگوی بی‌نظم کننده را به هستی تعمیم داد.

اگر الگوی هستی را الگوی ایده‌آل در نظر بگیریم؛ برای رسیدن به یک برنامه‌ی قابل قبول حداقل باید به ایده‌آل گرایش داشت. و از آنجایی که می‌دانیم برای زندگی، داشتن یک برنامه بسیار مفید خواهد بود، آن برنامه باید به برنامه‌ی موجود در هستی میل داشته باشد. حال در می‌یابیم، برنامه‌های ما در بهترین حالت، آنهایی هستند که با بی‌نظمی ترکیب شده‌اند. این یعنی چه؟

برنامه‌ی با بی‌نظمی برنامه‌ای است که علاوه بر اینکه از الگویی پیروی می‌کند، دارای زمان‌بندی جامدی نباشد. یک نمونه‌ی بسیار واقعی و ملموس آن برنامه‌ی نماز خواندن است. در برنامه‌ای که برای نماز ما مسلمان‌ها تعریف شده است، پنج بار در زمان‌های مخصوصی نماز خوانده می‌شود. این زمان‌ها، هرچند وابسته به زمان خاصی هستند؛ از نظر زمانی جامد نیستند. به عنوان مثال نماز صبح با فجر محاسبه می‌شود و از آنجایی که زمان فجر در طول سال تغییر می‌کند، پس زمان ساعتی نماز صبح و همینطور مابقی نماز‌ها (البته این تغییر در نماز ظهر کمتر است) با پیروی از الگویی خاص متغییر است. این برنامه برای نماز خواندن که از جانب خداوند برای ما تعیین شده است، نمونه‌ای از برنامه‌های منطبق بر الگوی هستی شناسانه است و این خصلت نظم متغییر که در آن تعبیه شده است، باعث شده که بطور بسیار قدرتمندی در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله از گزند تغییر و تحریف در امان مانده باشد و اِنْشٰاالله تا روز موعود باقی خواهد ماند.

نمونه‌ی دیگر از این نظم سازگار با الگوهای هستی شناسانه، تقویم قمری است که ماه‌های اسلامی را تعیین می‌کند. این تقویم که با گردش ماه به دور زمین محاسبه می‌شود، ممکن است در دوره‌های نامشخصی تغییر کند و تعداد روزهای ماه را کم و زیاد کند. به این ترتیب ماه مبارک رمضان ممکن است، ۲۹ روزه یا ۳۰ روزه باشد. این برنامه‌ هم در عین حال که الگو دار است، از نظم ساعتی خاصی تبعیت نمی‌کند.

با کمی دقت می‌شود به نمونه‌های دیگری پی برد. مثلاً تعداد رکعت‌های نماز و سوره‌های قرآن مجید. بنظر من در صورتی که ما می‌خواهیم برای زندگی خود الگویی تعریف کنیم که علاوه بر کارآرایی بالا، قدرت انطباق با شرایط گوناگون و همچنین حیات طولانی داشته باشد؛ خوب است که قبل از برنامه‌ریزی بی‌نظمی را در الگوی مورد نظر مد نظر قرار دهیم.

حتی اگر بخواهیم از دید الهی به عدم استقامت برنامه‌ی منظم جامد نگاه کنیم، درمی‌یابیم که آن الگوی بسیار منظم و دقیق به زودی شکست می‌خورند، زیرا خداوند قادر مطلق، بسیار غیور است و غیرت خداوند اجازه نخواهد داد؛ چیزی در هستی بطور کامل و بدون هیچ نقصی برای مدت طولانی حضور داشته باشد. بی‌عیبی و بی‌نقص بودن تنها به ذات مقدس خداوند اختصاص داشته و خداوند آن را و دیگر خصوصیات الهی را به هیچ موجود دیگر در هستی شریک نمی‌شود. پس اگر به دنبال ایده‌آل گرایی هستیم، باید مطمئن باشیم که هر چه زودتر با شکست مواجه می‌شویم. از نمونه‌های ایده‌آل گرایی مطلق می‌شود به الگوی نازیسم اشاره کرد. هیتلر فردی بسیار نکته سنج و با پشتکار بسیار بالا بود، و برنامه‌ی بدون نقص و بسیار دقیق برای الگوی حکومتی نازی ارائه کرده بود. در صورتی که در واقعیت می‌بینیم که خیلی سریع برنامه‌ی بسیار دقیق او و یارانش با شکست مواجه شد. زیرا او بطور خیلی ایده‌آلی برنامه‌ریزی کرده بود و هرگز به این مورد فکر نکرده بود که برنامه‌های بسیار ایده‌آل طبق سنت الهی به زودی شکست می‌خورند. مثال دیگر فراعنه هستند که قصد داشتند آن سلسله‌ی را بدون نقص ادامه بدهند و سرنوشت آن‌ها مدتی به درازا نکشید و مشخص شد.

نمرود و دیگران هم قصه‌هایی است که خداوند در کتاب‌هایش که برای انسان‌ها فرستاده است، به آن‌ها اشاره کرده و البته با یک برگشت سریع به زمان حال باید کمونیست را هم در نظر گرفت.

اِنْشٰاالله در مقاله‌های بعدی به دلایل ماندگاری بعضی از الگوهای غیر سالم هم اشاره کرده و درباره‌ی آنها بحث می‌کنم.

  • یَحیَی

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ


الٓمٓ (۱)


ذَٰلِکَ ٱلْکِتَٰبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ (۲)

این کتاب بدون هیچ شک، راهنمای پرهیزکاران است.


ٱلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِٱلْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ یُنفِقُونَ (۳)

کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز می‌خوانند و از روزی‌ِشان انفاق می‌کنند. 


وَٱلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِٱلْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (۴)

و کسانی که به آنچه به تو و آنچه به قبل از تو نازل کردیم، ایمان آورده و به آخرت ایقان دارند. 


أُو۟لَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُو۟لَٰٓئِکَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ (۵)

ایشان از جانب پروردگارشان هدایت شده‌اند، و ایشان رستگارانند.


  • یَحیَی

A person can relate to GOD in the truest way only as an individual, for one always best acquires the conception of one's own worthlessness alone, it is well nigh impossible to convey this to another with proper clarity, and it would in any case easily become affection. 

  • یَحیَی

In The Name of GOD (The only words)


The Analysis of Reality
By Mehdi Bateni
Email: Bateni.mehdi@gmail.com
Semester II – Student Seminar – Feb 2011
University of Pune
Contents:
Introduction
I- Authentic Logic
II- Impossibility of expression of Analysis of Reality
III- Analysis of Reality from my angle

2
Introduction
When we are discussing about one subject, this is very important that we know what we are talking about exactly and clearly.
In this paper, I want to discuss about reality and analysis of that, and then by using of some simple argument, demonstrate that we cannot analyze the reality in clear way. My meaning by clearly way is this that if we intend to investigate a thing like a subject in analytical manner, - what we want to do now - we have to use of logical as a mathematical way. Because of, we don’t have any doubt about the exactness, rightness and validity of that way and I think all of us allow that mathematics is best and unique way to express a thing in logical and analytical manner.
In part I, I am trying to show why mathematic is authentic logic, and discuss about why we need to use of authentic logic.
In part II, there are some statements that we need for our discussion. If I can express that the possibility of expression of Analysis of Reality is Impossible, then we can accept that there is impossibility of Analysis of Reality. And this will be ascertained with the help of analytic logic.
In part III, when we could not investigate that the analysis of reality is not logical and analytical as a mathematical manner, I will go to analyze of reality from my angle, and will discuss about some important parameter of reality which I think that attention to them is necessary.
But here, I need to think more for completing my view about reality, because there is and must be many and so much thing to explain, and of course this need a lot of time for search and discovery. And because of this, part III will be presented generally and shortly.
Therefore this is part I:

3
I- Authentic Logic
At first, if we want to start a discussion, we have to have some common grammars and rules which make us able to discussing. And if there is an analytic problem or a discussion in analytic way – what we are discussing about Reality now – unquestionably, Logic is the way.
What is Logic?
Answer to this question is very simple and yet difficult. Meaning of the word “Logic” according to Cambridge dictionary is “A particular way of thinking, especially one which is reasonable and based on good judgment.” According to Critical Thinking, Logic is a unique authentic and reliable instrument for analysis and obtaining the answer which mind is trying to find. Logic also need to firm, consistent, solid and steadfast reasons for working otherwise it cannot work in any cases.
What are the conditions required for analysis?
In logic, the words necessity and sufficiency refer to the implicational relationships between statements. The assertion that one statement is a necessary and sufficient condition of another statement means that, the former statement is true if and only if the latter is true.
 A necessary condition of a statement must be satisfied for the statement to be true. Formally, statement P is a necessary condition of statement Q, if Q implies P. For example in order for it to be true that “John is a bachelor” it is necessary that it be also true that he is 1. Unmarried and that 2. He be male - those are the necessary conditions for the statement "John is a bachelor" to be true.

4
 A sufficient condition is one that, if satisfied, assures the statement's truth. Formally, a statement P is a sufficient condition of a statement Q, if P implies Q. For example stating that "John is a bachelor" implies that John is male. So knowing that it is true that John is a bachelor is sufficient in order to know that it is also true that he is a male.
So, if statement p is this: “There is possibility of expression of Analysis of Reality”. In order for it to be true, is necessary that at least three statements must be True, which are:
q1- There is information.
q2- There is process of analyzing.
q3- There is a common language for proving the information.
If one of these necessary conditions be false, statement p is False.
q1 Ʌ q2 Ʌ q3 → p (Conclusion 1)

...

  • یَحیَی