ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

Writer, Philosopher, Life Architect, Time Architect
نویسنده، فیلسوف، معمار زندگی، معمار زمان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نغمه» ثبت شده است

سپاسگزارم از شما، که شاعرم کردید

به خیلِ عاشقانتان، چو داخلم کردید


از آن دهان تنگتان چو غنچه‌ای چیدم

به میکده بِبُرده‌اید و عارفم کردید


من از خیال رویتان به شب نمی‌خوابم

و تخت و آن حوائجی، که حاصلم کردید


چو بنده هر که دیده آنچنان پری رویی

به حالتی به سر رَوَد، که عاشقم کردید!


و گر سخن بجز شما کسی به من گوید

چنانْشْ به تیر می‌زنم، که واقفم کردید


به قصر و بارگاهتان، به قصدتان دیشب

به آن امید آمدم، که وامِقَم کردید


و این جوابِ سخت از آن لب قشنگ آمد

"برو به شهرِ خود ای که، کلافه‌ام کردید"


چنین که با منِ بی‌دل شما بِکَردی تا

نمازم از برایتان، که کافِرم کردید


چگونه در هوایتان به سر کُنَد مهدی

شما که با خیالتان، مسافرم کردید

  • یَحیَی
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سرای کهن راهیِ کجام کنی!

در این جهانِ غریبم از آن رها کردی
که با هزار غم و درد آشنام کنی!

بَسَم نوای خوش آموختی و آخِرِ عمر
صلاحِ کار چه دیدی که بی‌نام کنی!

چنین عبث نگهم داشتی به عمرِ دراز
که از ملازمتِ همرهان جدام کنی!

دگر هر آینه جز اشک و خون چه خواهی دید
گرفتم آن‌که تو جامِ جهان‌نمام کنی!

مرا که گنجِ دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیرزم اگر بهام کنی!

زمانه کرد و نشد، دستِ جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بی‌وفام کنی!

هزار نقشِ نُوَم در ضمیر می‌آمد
تو خواستی که چون سایه غزل‌سرام کنی!

لبِ تو نقطه‌یِ پایانِ ماجرای من است
بیا که این غزلِ کهنه را تمام کنی!


 «غزلِ کهنه» از سایه (هوشنگ ابتهاج)

  • یَحیَی

برای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تر است ..

...

قلبم

پا به پای کوچِ شبانگاهیِ واژه‌

با تو است،

و انگشتانم

حریصانه

مرواریدهای تو را می‌طلبند.

ای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تری ..


لب‌هایم

چنان عطش‌آلود

در این خیالِ تنگ

از تردیدِ تو کام می‌گیرند

که تو را خواب برُباید،

و سینه‌ام افروخته تا باد

برایت

اقاقی و نرگس بیاورد.


خطِ سفیدِ صبح

نغمه‌هایِ بلبلِ مست

حدیثِ عشقِ مرا

به تو

خواهد رساند.

ای آنکه به دوست داشتنم نزدیک‌تر شده‌ای ..

  • یَحیَی