خواستم با واژهای آغاز کنم که در زبان انگلیسی به آن [posthumous] می گویند.
این وضعیتی است که یک فرد میتواند خودش را در آن قرار دهد و به این معنی است که فرد در هر زمینهای که فعالیت میکند، حاصل فعالیتش را به بعد از مرگش موکول - پست - کند. به عبارت دیگر، فردی که خودش را در این موقعیت قرار میدهد، اصرار دارد که حاصل و نتیجهی فعالیتش در طول حیاتش به جهانیان عرضه نشود.
قصدم از مطرح کردن این موضوع این بود که کمی وارد خصوصیات یک فرآیندی بشویم که تا حدی غیر طبیعی است. اگر در تاریخ ایران نگاه کنیم، حافظ کسی بود که خودش را در این موقعیت قرار داده بود. با توجه به شواهد تاریخی که در دست داریم، دیوان حافظ بعد از مرگش توسط یکی از شاگردانش جمع آوری و منتشر شد. افرادی شبیه حافظ در تاریخ ایران و کشورهای دیگر زیاد به چشم میخورند. موضوع صحبتم بر شمردن این افراد نیست، بلکه قصدم این است که این موقعیت را تحلیل کنم.
بنظرم افرادی که خودشان را در این وضعیت قرار میدهند، بطور خیلی قوی و جدی، احساس ناهمگونی با جامعهشان را در یک برههای از زندگیشان احساس میکنند و شبیه انسانی که سرخورده شده باشد، به کناری میخزند. اما در آن کنار به فعالیتهایشان با امید و انرژی ادامه میدهند. شاید بشود گفت، تنها اتفاقی که در این افراد میافتد از دست دادن آرزو است. بنابراین امید این افراد، هدف خاصی را دنبال نمیکند. یا بعبارتی امیدشان آرزویی را دنبال نمیکند و از اینجاست که آثارشان هرچه هست، چنان با ارزش و ماندگار میشود که هیچ وقت دستخوش گذران زمان نخواهد شد.
اینها عموماْ اگر از الگوی بیآرزویی پیروی کنند، آثاری ماندگار تا همیشه بر جا خواهند گذاشت.
پایان
مرتبط:
- در پست بعد از [ابتذال مولف] صحبت خواهم کرد.
- پستها را کوتاه مینویسم که در حوصله یک وقت فراغت بیاید.
- این وبلاگ را با زاویهی دید متفاوتی نسبت به وبلاگ دیگری که سابق بر این فعال بود، آغاز کردهام. که راجع به آن هم صحبت خواهم کرد.
- مطالب وبلاگ قبل [http://mehdi-bateni.persianblog.ir] قابل انتقال به این وبلاگ نبود، لذا اگر میخواهید اطلاعی از گذشتهی وبلاگ داشته باشید به آدرس فوق سر بزنید.