ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

ادیان ابراهیمی

ایمان

Writer, Philosopher, Life Architect, Time Architect
نویسنده، فیلسوف، معمار زندگی، معمار زمان

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنها» ثبت شده است

باید گفت که هنوز جنینِ تاریخ به مرحله‌ی بحرانی وارد نشده است. او حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد، اما دیگر گوشی برای شنیدن باقی نیست. او به سمت اضمحلال می‌رود و باری بسیار ناگفته‌ها را با خودش به پایان می‌رساند! 

به این ترتیب در پسِ پرده‌یِ تمامِ این زندگی چیزی نهفته است که مادام که انسان زنده است با آن روبروست! و آن پاسخ به سوالی بزرگ و شاید بی‌پاسخ است:“زندگی؟”
در طول تاریخی که بر این جنین گذشته، بسیاری آمده‌اند تا به این سوالْ پاسخی در خور بدهند و چه بسیار تلاش‌ها که برای آن نکرده‌اند. آنچه از هستی و رمق انسان بوده، گذاشته‌اند تا جامع‌تر و پویا‌تر گفته باشند. اما در آخر چیزی پیدا نیست. حرفی که برای سالیان بماند، الا آنچه یگانه‌ی تاریخ و زمان برای این جنینِ رو به اضمحلال به ودیعه نهاده است. و تنها اوست که می‌داند.
چه اتفاقی افتاده است؟
بشر به چنان حماقتی دچار شده است که در مدتِ زندگیِ این جنین، جهان به خودش ندیده‌ است؟ آری، او فهمیده است که انکارِ یگانه کاری ساده‌تر است، اما فراموش کرده که هر جواب ساده‌تر الزاماً جواب کامل‌تر نیست! آیا آن یگانه چیزی قابل انکار است!؟ ما می‌دانیم که او نیست و ما می‌دانیم که او حقیقت است. و با این همه آیا حالا زمان پیروی از حماقت است؟؟
من می‌گویم که نیست، مگر اینکه ما به "حُمْقْ" رسیده باشیم!
و اگر به حمق رسیده باشیم چه؟ 
آن وقت کار از کار گذشته است و باید هر لحظه منتظر پایان باشیم. آن وقت، "آن"؛ روزی بسیار نزدیک خواهد بود که در هم نشسته باشیم و نظاره‌گران ..
پس بگذارید دوباره به ابتدای ماجرا باز گردیم. می‌خواهیم از جنین تاریخ درباره‌ی او سوال کنیم؟
- آیا او را می‌شناسی؟ او را تا به حال دیده‌ای؟ اگر دیده‌ای پس "اگزیستانس" چه می‌شود؟ یعنی من کجای ماجرا قرار می‌گیرم؟؟ یعنی من به میراثی هم سن تو پشت کنم؟ نه من نمی‌توانم! میراثی که دارم را به "حقیقت" ترجیح می‌دهم!!
پاسخی نمی‌آید. جنین غول‌آسای تاریخ خوابیده است! راه‌ها به دو رسیده است. یا میراث را رها می‌کنیم و به او می‌رسیم یا سرنوشت ما را در مقابل او قرار خواهد داد. حالا آیا بهتر نیست که حقیقت را با دو چشم ببینیم تا کور نباشیم؟؟
شما چه می‌گویید!؟
حتماً چیزی زمزمه می‌کنید.! او حتی صدای زمزمه‌تان را می‌شنود. پس بیایید درست زمزمه کنیم.
..
خواستم دوباره به ابتدای ماجرا باز گردم، اما خواب موضوعی همگانی است.

  • یَحیَی

قصد دارم از بنیادی‌ترین مسئله‌ی اعتقادی بشر بطور خلاصه صحبت کنم.

اینکه وجودی انکار ناپذیر، وجود دارد و یکتا است، قابل اثبات بوده و در این یادداشت اثبات وجودی می‌شود. حالا این با هر فردی است که به این وجود یکتا را به رسمیت بشناسد یا خیر. این اتفاق تغییری در وجود یکتای خدا، بوجود نخواهد آورد.

 

- آغاز می‌کنم با یک کج‌فهمی از واژه‌ی «خدا». یکتایی که در این یادداشت اثبات می‌شود، دربرگیرنده‌ی خدای ادیان نیز بوده، و در برگیرنده‌ی تمام خداهای دیگری که بشر تعریف کرده و یا نکرده است نیز، هست و خواهد بود. ابتدا باید ببینیم که منظورمان از «خدا» چیست؟

بدلیل اینکه در این یادداشت، وجود خدا اثبات می‌شود، قاعدتاً نباید منظوری از این خدا وجود داشته باشد. بدلیل اینکه، این اثبات وجودی است و اعتقادی نیست.

بنابراین، اگر اثبات وجودی شد، باید چیز مورد نظر که در اینجا «خدا» است،‌ نامی باشد که به یک مفهوم و یا واقعیت داده شده باشد. این اسم را شما می‌توانید «خدا» نگذارید و هر چیز دیگری بگذارید. وقتی از اثبات وجودی صحبت می‌کنیم، نام معنی پیدا نمی‌کند، بلکه آن وجودی که بعد از اثبات، نام می‌گیرد، اهمیت پیدا می‌کند.

چیزی که وجود دارد، یک هستی است که از تمام ابعاد بی‌نهایت است. وجود هستی انکار ناپذیر است. به عبارت دیگر، چیزی که از منظر نظر انسان - این انسان می‌تواند یک فرد باشد یا جمع - وجود دارد را هستی نام می‌گذاریم. از دید هر فرد این هستی می‌تواند و باید منحصر بفرد باشد، اما وجود خواهد داشت. فرض می‌کنیم شما فردی هستید که فکر می‌کنید دنیای خارج و حتی خود شما، خیال و توهم است و هیچ چیز در دنیا وجود ندارد و فقط خیال وجود دارد. حتی برای چنین انسانی نیز یک چیز وجود دارد و آن خیال و توهم است. دست کم ما می‌توانیم ادعا کنیم که، برای انسان؛ وجود، وجود دارد. 

 

+ یک مجموعه انتخاب کنید و اسمش را بگذارید O. حالا هر چه در هستی از منظر نظر شما، وجود دارد در این مجموعه بگذارید. در مقابل، شما هیچ چیز دیگری در دست نخواهد داشت که در این مجموعه نگذاشته باشید. حالا همان «هیچ» را هم در این مجموعه بگذارید. پس:

O = A + B

A = هستی

B = نیستی

مجموعه‌ی O تعریف شد. این مجموعه‌ی تمام چیزهایی است که در عالم وجود دارد.

این مجموعه، یکتا است و نام گرفته است. نام آن مهم نیست، بلکه وجود و یکتایی آن مهم است. یکتا است، زیرا می‌توان آن را با یک نام نامید. بی‌شمار است زیرا مجموعه‌ای است از بی‌نهایت چیز که در هم تنیده‌اند. 

-- نکته‌ی مهم: یکتایی مجموعه‌ی O نسبت به بی‌شماری‌اش اولویت دارد. زیرا، بی‌شماری در درون مجموعه اتفاق می‌افتد، اما یکتایی در بیرون مجموعه.

 

بنابر گفته‌ی ادیان، خدا خالق است و قادر است و در دست دارنده‌ی هستی است که این مجموعه است. تمام صفات خدایی را که ادیان تعریف می‌کنند، شما می‌توانید در مجموعه‌ی O بیابید و حتی خودتان را. این مجموعه، خدای نیهلیست‌ها را نیز در بر می‌گیرد.

هر چه هست و نیست، همین است که شما می‌توانید اسمش را «خدا» بگذارید یا «بت» بگذارید یا «عالم» بگذارید و یا هر چیزی که می‌خواهید؛ اما وجود و یکتایی‌اش را نمی‌توانید انکار کنید. 

 

--- شاید بتوان توحید ابراهیم را به این تعریف شبیه دانست. خدای اسپینوزا و برکلی هم می‌توانند نمونه‌های تلاش برای تعریف خدا در مجموعه باشند. و البته، «یک» مفهومی که فلوطین «plotinus» از آن صحبت می‌کند بسیار به این تعریف نزدیک و شبیه است. اما این تعریفی که من از وجود یکتا می‌کنم، صرفاً (Transcendental) یا به عبارتی غیر جبری و ماورایی نیست بلکه امکان غیر ماورایی بودن را نیز در خود دارد.

 

×این موضوع جای بسط زبانی بیشتر دارد که در حوصله‌ی این یادداشت نیست. هسته‌ی مرکزی نظریه در بالا بطور خلاصه بیان شد.

 

پایان

 

Enhanced by Zemanta

  • یَحیَی